
در حال و هوای عشق
خلاصه داستان فیلم
هنگ کنک سال های 1960. اقای چو (تونی لونگ) و خانم چان (مگی چنگ) به تازگی به همسایگی هم در امده اند. همسران انها به دلیل شرایط کاری همیشه در سفراند. اقای چو یک روز خانم چان را به نوشیدنی دعوت می کند، انها از همسرانشان و سفرهایشان صحبت می کنند. هر دوی انها به همسرانشان مشکوک می شوند، نکند که همسران در سفر با هم در ارتباط باشند...
حرف زدن درباره این فیلم واقعا سخته!
یک عاشقانه از نوع شرقی عاشقانه ای که یکی از فرق های اصلیش با عاشقانه های غربی اینه که همه چی به سک.. ختم نمیشه و نمیخواد رابطه جن*س*ی رو انتهایه عشق معرفی کنه(تو خیلی از فیلم های غربی پایان خوب فیلم های عشقی یا نقطه عطف=سک.. اینو اکثرا" دیدیم) اما جالب اینه تو این فیلم حتی یک بوسه هم رد و بدل نمیشه و درجه فیلم PG هست که اصولا" واسه انیمیشن ها استفاده میشه!
فکر میکنم یکی از اهداف فیلم مقایسه بین گروه عاشق های واقعی و گروهی که عشق رو نمیفهمند باشه البته این برداشت من شاید حاکی از این دیالوگ ها باشه:
"مرد ١: می دونی در زمان های قدیم آدما وقتی رازی داشتن که نمی تونستن به کسی بگن چه می کردن؟ مرد ٢: نه از کجا بدونم
مرد١:میرفتن بالایه یک تپه بعد یک درخت پیدا می کردن زیرش یک چاله میکندن بعد رازشونو توی چاله به آهستگی زمزمه می کردن اون وقت روی چاله رو با خاک می پوشوندن.
مرد٢: چه کار احمقانه ای! اگه من بودم میرفتم یه زن خراب پیدا می کردم حال می کردم . بی خیال
مرد١:میدونی ... همه آدمها مثل تو نیستن."
در کل پرداختن به یک قصه عاشقه با حداقل تماس فیزیکی ایده خوبیه اما بعضیا این برداشت رو دارن که هدف از این کار نشون دادن عشق پاک یا واقعی! هست و اینکه عشق واقعی جدا از روابط جن*س*ی یا ... هست و میگن"عاشق هایه واقعی برای عاشقی حتی نیاز به بوسه هم ندارند" که من کلا" مخالفم چون این فیلم راوی عشق دو فرد متاهله پس از بنیان قابلیت تبدیل شدن به اون تعریف از عشق رو نداره حتی واسه خارجی ها که open mind هم هستن! باز این رابطه غلطه و به نظرم دلیل این نوع روایت واسه این فیلم این بوده که اقای چو و خانوم چان نمیخواستن همون راهی رو برن که همسراشون با هم رفته بودن.
نکته بعدی اینه که فیلم به نظرم بیننده نیمه حرفه ای میخواد واسه اینکه خیلی جاها رو باید خودت درک کنی اصلا" یکی از نکات فیلم هم همینه کمی بیشتر از حد معمولی که ما عادت داریم در فیلم هایه عاشقانه ببینیم مبتنی بر فکر و درکه که بعضیا اینو ضعف دونستن میگن فیلم عاشقانه باید رو احساس مانور بده با داستانی که راحت فهمیده بشه با دیالوگ هایه ساده و روان و اینطوریه که میتونه تاثیرشو بهتر بذاره.

شاید نقطه عطف فیلم موسیقیه عالیش باشه
واقعا" بی نظیره خودش یه درامه! شاید خیلی ها که فیلم رو ندیدن موسیقیش رو قبلا شنیده باشن (فیلم امیلی هم همچین حالتی داشت) اوج تاثیر موسیقی رو میتونید در صحنه های رفتن برای خرید غذا که با حرکت آروم تصویر همراه میشه رو ببینید. به یاد ماندنیست.

نکته بعد حرکات خوب دوربین و همچنین استفاده استادانه از نور و بارون بود صحنه قرار زیر بارون و البته اون چراغ خیابون ماندگاره برام.

بازی ها هم خوب بود و تونی لونگ یه سر و گردن بالاتر از بقیه.
در اخر اینکه فیلم رو خیلی دوس دارم اما نمیدونم چه چیزایی هست که نمیذاره یه شاهکار حسابش کنم و اینکه اگه دنبال فیلمی عاشقانه هستید که بیشتر از احساس بر فکر کردن تکیه داره با سبک و نوع روایتی جدید اون همین فیلمه. 
حرف درباره فیلم زیاده اما سعی کردم زیاد وارد داستان نشم که اسپویلر نشه چون احساس کردم شاید خیلی ها ندیده باشن.